خلاصه ی داستان: از خانه کلاه فرنگی تا کوچه هشت پله چهار باغ فاصله بود.این کوچه درست روبروی میدان روستا و آغازش از نبش دکان خواربار فروشی مش نقی شروع میشد و تا کمرکش ادامه پیدا می کرد.اولین خانه کاه گلی با سر در فرو ریخته متعلق به او و خانواده هشت نفره اش بود.در روستا شایعه بود که مش نقی با به دنیا آمدن هر فرزندی پله ای سیمانی کار گذاشته و به این وسیله از شیب تند کوچه کم کرده و رفت و آمد ساکنان را آسان نموده.همسایگان آرزو می کردند که…

لینک دانلود

دانلود رمان باور افتاب با فرمت PDF

دانلود رمان باور افتاب با فرمتAPK

دانلود رمان باور افتاب با فرمتEPUB

دانلود رمان باور افتاب با فرمتJAR

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها