باور افتاب به قلم فهیمه رحیمی

 

خلاصه ی داستان:

: از خانه کلاه فرنگی تا کوچه هشت پله چهار باغ فاصله بود.

این کوچه درست روبروی میدان روستا و آغازش از نبش دکان خواربار فروشی مش نقی شروع میشد و تا کمرکش ادامه پیدا می کرد.

اولین خانه کاه گلی با سر در فرو ریخته متعلق به او و خانواده هشت نفره اش بود.

در روستا شایعه بود که مش نقی با به دنیا آمدن هر فرزندی پله ای سیمانی کار گذاشته و به این وسیله از شیب تند کوچه کم کرده و رفت و آمد ساکنان را آسان نموده.

همسایگان آرزو می کردند که…

دانلود نسخه PDF

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها